نامه ای به حضرت معصومه (س)
هر چه دارم از اوست .الحق که کریمه قم اوست
همیشه به طرز عجیب غریبی قم رو دوست داشتم عاشق و شیفته قم بودم تو دبیرستان رشته تجربی رو انتخاب کردم وهمیشه با خودم میگفتم کاش بشه من دانشگاه قم قبول شم..برام قم ی منبع عظیم ارامش بود احساس میکردم من متعلق به اونجام احساس میکردم باید من اونجا باشم..خلاصه برای اینکه من به ارزوم برسم و برم قم و از اونجای که ته رشته دوست داشتن حوزه هم داشتم همه اینا رو به هم وصل کردم که من ثبت نامه حوزه قم کنم و برم اونجا هم درس میخونم هم به ارزوم میرسم..اما نشد برم حوزه علمیه قم ،چون اونجا فقط بومی میپذیرفتن و خوابگاه به من تعلق نمیگرفت خلاصه من به برکت بانو طلبه شدم و توی حوزه شهرمون که انصافا هیچی کم نداره مشغول به تحصیل شدم و از این که این راه و انتخاب کرده بودم خیلی خوشحال بودم و اینکه سال دوم طلبگی اقا سید طلبه ی (روحی فداک)اومدن خواستگاری من، جلسه اول بدون هیچ بهانه ای گفتم من ایشون رو نمیخام اصلا نمیخام ازدواج کنم و دلیلی نمیبینم باهاشون حرف بزنم و بقیه هم با کلی غر و حرف واینا پذیرفتن ? تا اینکه پدر اقا سید به خونه زنگ زدن و از اونجای که میدونستن من عاشق قمم ،بعد کلی تعریف از اقا پسرشون گفت این ازدواج باعث پیشرفت هر دو شما میشه و میتونین برین قم درستون ادامه بدینو….از همون لحظه تصمیم گرفتم با اقا سید حرف بزنم و وقتی باهاشون حرف زدم فهمیدم ی مرد به تمام معناست ی سید جوان متدین، ولایی و همه چیز تمومه..و این باعث شد من عاشق اقا سید بشم و سالروز ازدواج حضرت علی وحضرت فاطمه عقد کنیم …و چه طلبه شدن من که اوج افتخاره و چه ازدواجم که بهترین اتفاق زندگیم اشنا شدن با همسرمه، مدیونه بی بی حضرت معصومه (س) هستم …طلبه شدنم وداشتن چنین همسری همه رو از لطف و برکت شما بانو میدونم امیدوارم همه لحظه های زندگیم دستم رو بگیرین بانوی کریمه..